-
تولد
دوشنبه 15 تیر 1394 17:29
باهق هق یک گریه سـخن در سخن آمد. آن کـــــــودک بیچاره ، اســـــــــیر لبن آمد. ناخوانده چو مهــــــمان در این انجمن آمد. چون خار در این گلــــبن و باغ و چمن آمد. از وادی ایــــــــام قدیم و کــــــــــــهن آمد. آن لحظه که عریان شد و بی پیرهن آمد. از ظلم زمان زخــــــــم به جان و بدن آمد. مو جود ضعیفی ، به گــــــمان...
-
همزیستی
دوشنبه 15 تیر 1394 17:16
آهنگ زیبای ( به سوی تو ) http://dl.song-dl.ir/Mandana%20Khazraei%20-%20Be%20Sooye%20To.mp3 پـــــــی دیوار این خونه. گل آلالــــــــــه مهمونه. دلش می خواد بره بالا. ولی پا هاش تو گلدونه. *** حالا هر روز تو این خونه. یکی آب مـی ده گلدونه. همون گلــدون پا بسته . که توی باغـچه مهمونه. *** گل گلدون حواســــش هست. اونی که...
-
صبح
دوشنبه 15 تیر 1394 10:29
شکر خدا، که دو باره ، رسیده صبح. از من به صبح و خالق سبحان صبح سلام. خورشید من ، بر آمده از مشرق زمین. از من به نور و خالق چشمان صبح سلام. دریا سلام ، دشت سلام ، آرزو سلام. از من به شهر عشق و شهیدان صبح سلام. همسایه ، همنفس ، همه ی خاطرات من. ازمن به کو چه، مسجدومیدان صبح سلام. بر آسمان ، ستاره و مهتاب زیر ابر. ازمن...
-
میا
دوشنبه 15 تیر 1394 10:26
به َطرف باغ و چمن ، ای بها ر حسن میا. که مرده اند ، هَزاران و عندلیبانت. ز کو چه باغ جفا ، کس ندیده جز پر چین. حذر کنید که خونین کنند دستا نت. به مسجد اندر و بتخانه ، کفر ها خیزد. به هوش تا نبرد ، اعتبار و ایمانت. از این فر شته وشان ، آدمی نمی خیزد. منافقند ، که وارونه دیده چشمانت. شنیده ام که میایی ، ولی نیا امروز....
-
عمر برف است
دوشنبه 15 تیر 1394 10:22
دست ها ، خنده ها ، پریدن ها. مهر بانی بیاورید امروز . سر شو قیم . هو ا که بارانیست . می توان گفت ، روز شد ، نو روز. گذر خنده ، پیرمرد جوان. می فروشد، جوانی از دیروز. زندگی ، حق اولیه ی ماست. << عمر برف است و آفتاب تموز >>
-
لاله ها
دوشنبه 15 تیر 1394 09:52
چقدر صبر کرده ایم . چقدر باید صبر کنیم. این بهار لاله که می روید. شاید لاله ما باشد.
-
دوستی ها
دوشنبه 15 تیر 1394 09:48
تازه تر ، تازه تر که می بینم. هوس خوردنت دو چندان است سیب های قشنگ سیری چند ؟ میوه نو رست چه ارزان است. می شکفتی به خنده ، فهمیدم. غنچه های لبت ، فراوان است. میوه یا گل ، تفاوتی نکند. دو ستی ها ببین چه آسان است.
-
گپ خودمانی (12)
دوشنبه 15 تیر 1394 09:43
چی مینی ؟ کجه دری ؟(18) تاریخ : جمعه هفتم آذر ۱۳۹۳ | 17:31 | نویسنده : م آهنگری سُلام . دبین یا دنیبین ، مساله نیه . اما خودُم دی هنوز نیمیدانم ، مساله چیه. آدُمان. آدُمای تدبیر ، آدُمای تقدیر. آدُمای سیاه ، آدُمای سُفید. آدُمای چاپلوس ، آدُمای اصیل. آدُمای تنبل ، آدُمای تلاش. آدُمای انگل ، آدُمای مطیع. آدُمای محکم ،...
-
فاصله
دوشنبه 15 تیر 1394 09:36
گذرت گر به من افتاد ، خبر دارم کن. خواب این فاصله کافیست ، تو بیدارم کن. مدتی هست که از بتکده ها بی خبرم. بت جانم بستان ، شهره ی بازارم کن.
-
خاطره ها
دوشنبه 15 تیر 1394 09:29
هستی اما هنوز دلتنگم ، چو نکه بین من و تو فاصله هاست. یادمان رفته یاد هم باشیم . لذت زندگی به خاطره هاست. یکقدم پیش تر که می آیی . یاد من می کند ، دوید نها. دوستیها فروشیند ، ولی لذتش در همین معامله هاست.
-
انرژی مثبت
یکشنبه 14 تیر 1394 18:33
باغ خوبست ، بهار هم ،خو بست. جیر جیر ک ، هَزار هم ، خو بست. بلبلان ، نغمه خوان و فروردین. جنگل و شیر و مار هم ،خو بست. روی هم ، یک انرژی مثبت. ننه ، بابا ، نگار هم ، خو بست. رود وقتی که شعر می خواند. آن طرف ، کوهسار هم ، خو بست. اُتل ، هیچکس ، ندارد ، بوق. حال اسب و حمارهم ، خو بست. موج های امید در راهند. لحظه ی...
-
شیر
یکشنبه 14 تیر 1394 18:27
بیشه زاری که رو بهان پدرند. شیر ها شان نزاده می میرند. شیر ها را اگر نیازارید. بچه شیران غریبه را بدرند. شیر ها را گر سنه مگذارید. شیر های گرسنه ، شیر درند. آدمی گر چه شیر خورده ، ولی. آدمان ، دیده ای ! که آدمی بخورند.
-
تو به من
یکشنبه 14 تیر 1394 18:21
پای این برکه بیا. دل خیسم به تن برکه بی آب بزن. شعر باران بخوان. جاری اندر رگ فردایم کن . قدری آرام بده . تو به من جان بده. زندگی در گذر است. دست بگذار بر این خسته من. بامن این بودن گل را بو کن. تو مرا جادو کن. این من گم شده را پیدا کن. قدری آرام بده . تو به من جان بده. کلماتم همه گهواره لالا یی توست. پیش خوابم تو...
-
بیا
یکشنبه 14 تیر 1394 18:12
دانلود مو سیقی تقدیم به شما. http://song95.ir/data/musics/artist_735/4057/1425056462.mp3 اینجا تمام لحظه ی ما ، سر خوش از خو شیست. باور نمی کنی ؟ منشین ، بی خبر بیا. هر چند خلوتی که گزیدیم ، از آن ماست. جای تو هست . کمی زود تر ، بیا.
-
باز باران
یکشنبه 14 تیر 1394 14:57
هنوزم تو حس منی ، باز ، باران. شبیه پر ستیدنی ، باز ، باران. در آن خشکسالی که اندوه زاید. تو مشغول بار یدنی ، باز ، باران. از این دید نیهای عالم ، تو تنها. فقط ، لایق دیدنی ، باز ، باران. ز زیبا وشان ، مهر و ماه و ستاره. تو زیبا یی و چیدنی ، باز ، باران. جهانی پر از خنده دیدم ، ندیدم. چو روز تو ، خند یدنی ، باز...
-
آینه
یکشنبه 14 تیر 1394 14:54
عاشق خندیدنای ، ساده ات ام. تو سواره ای و من پیاده ات ام. توی بالن دلم ، جای خداست. اون میدونه که منم ، دلداده ات ام. یک قدم بزن تو خا طرات من. اما آهسته ، ببین که جاده ات ام. واسه دیدنت ، شبیه آینه. همه وایستادن و من افتاده ات ام. تا خدا ندیده بت خانه بیا. مثل کافرا شده ، عبادتم.
-
گپ خودمانی (11)
یکشنبه 14 تیر 1394 14:48
سلام. دریم ، ما دی همین یک کیل و دو بُجمانَ میکتنیم. گر چه تو رَ حو صله دنییَ، منه دی مُهل. اما: ... یال دی بَ ، سرشَ میخاس با خوره . سر نکت ، اندی که شیطان بَ . ایسه دیه اُوَ و گُلی میان دَ درشیه ، کم کم دَرَ خودشیببَ مرد می بو. بَک جور گت ننشیبَ عسای دسَ. دیه الان خودشیب تکل می شو ، همین چارتا مک و مالی که داریم ،...
-
شک
یکشنبه 14 تیر 1394 14:42
با احترام و معذرت از این نوع نگاه . شکی مقدس ، از پس یک عمر اتفاق. یعنی برادرم ، من و ما هم ، دروغ بود. روزی که آمدیم ، کبوتر نمی پرید. گهواره هم نبود و صدا هم دروغ بود. آن گریه های بی سرو ته ، گشنگی نبود. شیری نبود و غذا هم دروغ بود. لا لا ییا ، برای من و خفتن تو بود. معنا نداشت ، عا طفه ها هم دروغ بود. قد می کشید...
-
نیایش
یکشنبه 14 تیر 1394 14:38
ای تو تنها یکی میان همه. همه هستی و جسم و جان همه. همه زادند و مرده اند ، بسی. تو نه زایی و زاده ای ز کسی. بری از خواب و خشم و همتایی. بی مکان و زمان و تنهایی. تو بزرگی ، از آنچه نا ید فکر. نتوان گفت با نشانه و فکر. صبح و ظهرم به شام ناید باز. حمد گو یم تو را به وقت نماز. ای همین جا کنار من اکنون. جاری اندر وجود من...
-
پدر و پسر
یکشنبه 14 تیر 1394 14:12
تقدیم به آقا وحید تو شبیه گذشته های قشنگ. شایدم کو دک درون منی. مثل ، دی ان ای ، دو همزادی. توی رگ ها شبیه خون منی. ابر جانت چو مرغ در پرواز. خط خطی توی آسمون منی. مثل آبی که در رگ نی زار. زندگی بخش جسم و جون منی. نیش و نو شم به روزگار تویی. شهد شیرین در زبون منی. سرزمین قشنگ گند مگون. باز تکرار آب و نون منی. چشم آبی...
-
گپ خودمانی (10)
یکشنبه 14 تیر 1394 14:03
سُلام. تیی بُلا مُنی سَر. هر کجه دَبُم ، باز تو رََ دُعا مینم. بَضی وختان آدم میمانه چی بَگوه ، کُجه دَ بَگوه. پُسرک خو دُ شیبه یَک گته آدُم گر دیبه . این شُلغ تَهرانی میان . دیه ، به قولی این میرزا اون میرزای سابُق نَبَه . پو سان اَ وُ دَکتیبه و یَک دَس دی کت و شُلوار تُن دَکُردیبه . معلومه دیگه خدا رَ بنده نبه . این...
-
زنجیر
یکشنبه 14 تیر 1394 13:58
روزگارم جوان و من پیرم. روبه آزاد و من به زنجیرم. روبهان فریب ، می دانند. گر چه پیرم ولیک من شیرم.
-
زشت و زیبا
یکشنبه 14 تیر 1394 13:44
می نو یسم جمله ای ، تا جمله خالی می شود. چو نکه خالی می شوم "از جمله "عالی می شود. من از این حالی به حالی ها که دارم . دیده ام. تا ر هایم ، تار و پودم مثل قالی می شود. خوش به حالم می شود ، وقتی قلم گل می کند. پخته می گردم ، کلامم ، چون زغالی می شود. بوی گند م زار ، مستم می کند وقت درو. گندم جانم جدا از کاه و...
-
و اما باران
یکشنبه 14 تیر 1394 13:40
چشم هایی هست که آسمانی ترند. دست هایی هست که بخشنده ترند. لحظه هایی هست که طولانی ترند. عشق هایی هست که پا ک ترند. رنگ هایی هست که رنگین ترند. سیب هایی هست که سرخ ترند. سفره هایی هست که دل باز ترند. جر عه هایی هست که گوارا ترند. ********** کار هایی هست که بی ریا ترند. گل هایی هست که خو شبو ترند. خنده هایی هست که پر...
-
مردی آمد
یکشنبه 14 تیر 1394 13:35
مردی آمد که دوستش دارم. نیست حالا و دو ستش دارم. مردی آمد شبیه یک لبخند. چو نکه خندید، دو ستش دارم. مردی از کو چه های بارانی. چو نکه بارید ، دو ستش دارم. روزگاری عقیم و نازا بود. چو نکه زایید ، دو ستش دارم. رفت اما شبیه تنهایی. چو نکه تنها ست ، دوستش دارم. باز می آید آنکه آمده بود. خواهد آمد و دو ستش دارم.
-
آدم
یکشنبه 14 تیر 1394 13:29
آدم مکُشید ، آدمی نام خداست. پیغام سروش صبح و هم شام خداست. هر چند زمهر و مهربانی ، شده دور. محصول کمال و سر و اتمام خداست. سر گشتگی بشر ز آغاز جهان. نشنیدن حکم و فعل و فر جام خداست. گو یند که رانده از بهشت است ، بشر. اما ز نژاد نور و اقوام خداست. اکنون به کجا چنین شتابان ، اخوی. شیطان عجول و ذکر آرام خداست. آدم...
-
آفتاب من
یکشنبه 14 تیر 1394 06:23
اسیر سایه ام اکنون. برآی ای آفتاب من. مکن دوری بیا نزدیک. تو ای تصویر خواب من. به رقص آوردنم خو بست. بزن چنگ و رباب من. که من از خو یشتن دورم. بیا بشکن حباب من. نه می خواهم نه می جو یم. پیام شیخ و شاب ، من. الا ای آفتاب حُسن. لبا لب کن شراب من. بچر خان و بچر خانم. در آتش کن کباب من. سماع اندر سماعم ریز. به آب و آسیاب...
-
یه وقتایی
یکشنبه 14 تیر 1394 06:15
یه و قتایی یه جورایی یه چیزایی کنارت هست. که مثل گم شدن دلتنگ او نایی. فراموشت شده لبخند از اون وقتی که اینجایی. نگو یادم نمی افتی یه وقتایی که تنهایی. نمی دانم از اینجا رفته ای یا نه ؟ ازاین حالی که من دیدم شبیه یک معمایی. یه وقتایی یه جورایی یه چیزایی کنارت هست همین گلدون زیبایی که روی میز هر روزت که می بینی و یادت...
-
گپ خودمانی (9)
یکشنبه 14 تیر 1394 06:07
سُلام خُدُ م اینجه دَرُم و دُلُم او نجَه گاه گداری ، یَک چیزایی یادم میا. نمیدانُم خوب بَ یا بَد. هر چی بَ با همه خو بیانش . خو دُشی همرا خیلی بد بختی دی داشت. یکیش همین " نان" خاب ، دَ نُبه . اندی که .خیلیان یالانشانه میر سان " اشکُم خُراک ." این یعنی اینکه "نان" گیر نیمیو مه . هَله یَک...
-
سرگردان
یکشنبه 14 تیر 1394 05:56
یک عده برای هیچ ، سر گردانند. یک عده برای هیچ ، سر ، گردانند. پستی و بلندی جهان بین دو ، هیچ. عالم همه در بین دو سر ، گردانند.