-
وفای سگ
شنبه 11 شهریور 1396 13:28
ز سگ ، مهر و وفا بسیار دیده. کسی کو در خودش گرگی ندیده. ز کهف از آدمی و سگ شنیدیم. که از شر ستمگر ها ، رمیده.
-
بی خواب تو
شنبه 11 شهریور 1396 13:23
همه شب گذشت و اما نزدی سری به خوابم. چه تفاوتی ز بی خوابی و خواب بی تو بودن!!
-
مرا بیدارکن
جمعه 10 شهریور 1396 15:42
خوابم مرا بیدار کن ، هم صحبت اسرار کن، کاندر جهان عیار کن، با صبح روشن فال خود. خورشید جان را نور کن، چشم بد از من دور کن، وز لطف خود ماجور کن، با صبح روشن فال خود. من را ببر سوی منا، از خویشتن تا بر فنا، قربان شود کز هر غنا، با صبح روشن فال خود. عید است و عیدی ده مرا، در وادی خود نه مرا، زین بیشتر کن به مرا، با صبح...
-
چارپاره
شنبه 4 شهریور 1396 16:24
خواب می بینمت ، هنوز ، هنوز شده ای عین باورم ، شب و روز ای تمام گذشته ام برگرد چون بهاری که می شود ، نوروز دوست دارم دوباره بر گردم با دو خط ، چار پاره برگردم شعر یعنی ، دهات ساده ی ما گاو نر ، گاو ماده ی ، ما سیب ، گردو ، درخت زرد آلو چای لب سوز ، جای باده ی ما دوست دارم ، دوباره بر گردم با دو خط ، چار پاره بر گردم...
-
می خواهم تو را
جمعه 3 شهریور 1396 12:34
چتر بی بارانم و رگبار می خواهم تو را سقف زندان منی ، آوار می خواهم تو را در پی آرامشی تا هستی و هستم نباش من خود آرامشم ، آزار می خواهم تو را جذبه ی تکرار در دیدار ، درک عاشقی ست عشق من ، تکرار در تکرار می خواهم تو را زیستن با تو ، طریق آخر آسودگیست فال من ، من حافظ اسرار می خواهم تو را من زبان بی زبانی را نمی دانم ،...
-
فرصت افکار
جمعه 3 شهریور 1396 09:03
صبح باشد جمعه باشد ذوق باشد تار باشد. در دهاتی ساده مردی سرخوش از گلزار باشد. رود باشد باغ باشد خنده باشد شوق باشد دختر جارو به دستی کوچه ی دیدار باشد. بوی نم برخیزد از خاک حیاط و کوچه ها مان. سفره ی پهنی کسی در انتظار یار باشد . خانه ی دلگرمی و گاو شکم سیری به فریاد. اسب سرکش شیهه هایش گوشه ی انبار باشد . مادری از...
-
بر نمی گردم
پنجشنبه 2 شهریور 1396 19:50
-
بِنِویس
پنجشنبه 2 شهریور 1396 12:00
بِنویس ، از دل باران زده ، حالا بِنِویس . بوی نم خورده ی احساسی ما را بنویس. خلوتی کن ، ز خیابان شلوغت ، خبری زنده تر از خبر کهنه ی فردا بنویس. آب را با روشی دیگر و تقطیع جدید با دو آوای بلند لب دریا ، بنویس. درس بابای کمان گشته ، باران زده را با دلی سوخته در خلوت و تنها ، بنویس. بوی نان را که شنیدی به خط نستعلیق مثل...
-
عصرها
پنجشنبه 2 شهریور 1396 11:58
عصر یعنی گل رُز ، گوشه ی ایوان ، چایی. عصر یعنی همه هستند و تو هم می آیی. عصر زانوی من انگار تو را کم دارد. یاد آن روز و سر زلف تو و لالایی . عصرها توی حیاط و نم باران ، چه شود. همه باشند سفر ، ما دو نفر تنهایی. عصر شاید سفری رخ بدهد رو به شمال. روی شن ها بکشیم یک پری دریایی. راستی عصر من و تو چه قَدَر زود گذشت . تو...
-
مشعشع
پنجشنبه 2 شهریور 1396 11:54
-
همین روزا
چهارشنبه 1 شهریور 1396 15:53
همین روزا که برگردم ، برایت شعر می بافم غزل اندازه ی چشمت ، قصیده قد یک گیسو همین روزا که برگردم ، دو بیتی های سوغاتی یکی اندازه ی فندق، یکی اندازه ی گردو همین روزا که برگردم ، تمام مثنوی ها را به چادر می کشم در سر ز پیشانی و رو در رو همین روزا که برگردم ، رباعیات چشمت را چو طاهر می کنم عریان ، به زیر سایه ی ابرو همین...
-
پرواز
چهارشنبه 1 شهریور 1396 15:49
-
تا کی؟
یکشنبه 29 مرداد 1396 17:27
شبیه موج می آیی و ، پا پس می کشی تا ، کی؟ نمک بر زخم می ریزی ، غمم را می چِشی ، تا کی؟ چه عیدی تو ؟ میان اینهمه ، بر گوسفند من هوای شوق داری و مرا هم می کُشی ، تا کی؟ شبیه غنچه ، لب وا می کنم ، هر صبح دیدارت دهان بگشای ، مرغ آرزو ها ، خامُشی ، تا کی؟ در این عصری که عمر ازنیمه های آسمان رفته غروبی پیش رو داریم ، آخر سر...
-
کودتا
یکشنبه 29 مرداد 1396 09:12
کودتا کردی و مرداد به پایان آمد باز نیش سخن سرد زمستان آمد کاشکی گرمی دستان مصدق هم بود آن زمانی که نگاهت چو رضاخان آمد
-
حواس گریه ام
جمعه 27 مرداد 1396 16:10
حواس گریه ام امشب ، فراموشی نمی گیرد. خیال با تو بودن ، آه ، خاموشی نمی گیرد دل از اندیشه ات تا صبح فردا پیرمی گردد خیالم در نبودت در قفس زنجیر می گردد من و دیوار می مانیم و تخت بی تو خوابیده و چشمانی که یخ کرده ، ولی بی تو نخوابیده تو اما مثل شب بو در اتاق دیگران ، خوابی و یا در آسمانی بی تفاوت ، همچو مهتابی چه دنیای...
-
رد پا
پنجشنبه 26 مرداد 1396 15:16
هستی ، هستم اگر نه هستی برباد ای بر پدر تمام هستی صلوات
-
پرستوها
پنجشنبه 26 مرداد 1396 15:07
وقتی که آخرین گلوله نفس گیر می شود صیاد جنگ ، پیر و زمین گیر می شود شیرِ اسیرِ مانده در قفس روز های سرد از بند کینه رسته ، به نخجیر می شود
-
تو کیستی؟
دوشنبه 23 مرداد 1396 21:59
از چند و چون این دیار از بیقراری ها ، قرار زین کَرّ و فَرّ روزگار پرسیده ام ، تو چیستی؟ چندی مرا ، چونی مرا کز اشک جیحونی مرا آن سان که گفتندم ز تو خوشحالم از همزیستی زین شهر تنها مانده ام در جستجوی خویشتن دنبال همزادم بگو آن را که خواهم ، نیستی؟ پرسیده ام از هستیت زآن حال و شور و مستیت ای آنکه در جان منی دیوانه من ،...
-
پروازم
دوشنبه 23 مرداد 1396 21:49
پر از پروازم اما بسته بالم را تماشایت. تو شاید اوج پروازی و بال و پر نمی داند
-
بر نمیگردم
پنجشنبه 19 مرداد 1396 15:23
مسیر عشق بارانیست هرگز برنمیگردم. مرا کفرت مسلمانیست هرگز برنمیگردم. تو در فرسنگ ها دور از منی باشد ، هراسی نیست. دویدن کار آسانیست هرگز بر نمیگردم
-
مهربان باشیم
دوشنبه 16 مرداد 1396 12:13
تا مهلتی باقیست ، با هم مهربان باشیم از آتش خودخواهی هم در امان باشیم هر گونه می خواهیم ، با ما مهربان باشند ما هم بدان سان ، لازمست با دیگران باشیم دنیای فرصت ها و تهدید است ، حال ما آن سان که شاید در گذار امتحان باشیم کاری اگر از دستمان آید ، به همنوعان پیری نشاید ، خوشتر آن به تا جوان باشیم باید به سختی های عالم ،...
-
شب نامه
شنبه 14 مرداد 1396 12:35
شب ، نامه ی عشاق ، به یاران بنویسید شب نامه ، به همسایه ی باران ، بنویسید از درد سکوت شب و از ناله ی مهتاب از فاصله ها ، دیده ی گریان ، بنویسید از نوحه ی ایام جدایی ، شب حسرت از شمع شب شام غریبان ، بنویسید از گریه ی شبنم ، به هوای نفس صبح از شام سیاه ، شب هجران ، بنویسید این قصه به پایان نرسد ، نامه نویسان یک نامه ، ز...
-
بام تا آسمان
شنبه 14 مرداد 1396 11:56
زین بام ، تا به آسمان ، چه قَدَر راه ، مانده است ! رفته است ، سال های عمر و مگر ماه ، مانده است آن روز های یوسف ما هم گذشت و ، آه افکارمان ، در انتهای همان چاه ، مانده است
-
ره کمال
شنبه 14 مرداد 1396 11:23
هوای میکده ای را ، به سر ، خیال ندارم ز شیخ و مرشد و ساقی ، دگر سوال ندارم کزین گذشته دگر ، میل شعر ، اکنون است به مرجعی که گذشته است ، اتصال ندارم ز سن و سال مدرسه رفتن گذشته ، پیرانه تحمل گزک و درس و قیل و قال ندارم چشیده ام مزه ی شعر ناب نو شده را دگر هوای غزل های سرد و کال ندارم من از خیال رسیدم به واقعیت شعر ز...
-
آتنا
دوشنبه 9 مرداد 1396 14:15
ربنا آتنا را سپرده ایم به خاک . چشم پر خون و سینه چاک ، چاک. از بنیتا ، فرشته ها چه خبر؟ گریه ی شهر رفته بر افلاک.
-
باشد
یکشنبه 8 مرداد 1396 23:26
دوختی چشم و باختم دل را من هنوزم به فکر آن روزم یاد آن آشنای آغازین. رفته از یاد تو اگر ، باشد ! من که یادم نمی رود دستت. کودکم را ، به پا صدا می زد. مهربانی چه بوی خوبی داشت. تو ا گر دست شسته ای ، باشد! من همانم که باز دلتنگم. دل همان کو که گاه دیوانست . دل همان کو که گاه پروانست . تو اگر دل بریده ای ، باشد. عکس ها...
-
8 تم
یکشنبه 8 مرداد 1396 21:27
باز از رایحه ی تازه بارانی تو. شده ام ، خادم زوار خراسانی تو. شو ق پرواز تو دارد ، دل کفتر شد ه ام. ریزه خوارت شده ، در دام مسلمانی تو.
-
سیب
سهشنبه 3 مرداد 1396 15:44
-
شاپرکم
سهشنبه 3 مرداد 1396 15:42
-
بمیریم
سهشنبه 3 مرداد 1396 15:02
برای هم بمیریم از دل و جان زمان معنا ندارد صبح تا شام