ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
من بیشتر
گفتی انگاری که دلتنگی و لی من بیشتر
مدتی با خویش در جنگی ولی من بیشتر
نیش گون روزگار و ، وز نگون پار و سال
وانهادی بر بُن سنگی ولی من بیشتر
زین هیاهو رفته ای در خلوت تنهای خود
گشته ای مفتون آهنگی ولی من بیشتر
شسته باران سرزمینت را ز انبوه پلشت
پاکی ، از آثار نیرنگی ولی من بیشتر
دیگر آن حال و هوای روزگار من بمُرد
خسته از فریاد و هر جنگی ولی من بیشتر
ساده ، گفتی خسته از کوهی روانی مدتی
به چه زیبا ، فارق از رنگی ولی من بیشتر
باز هم شکرش همین باقیست ، در پایان راه
اندکی با من هماهنگی ولی من بیشتر
زین سیاحت رفته ای تا واژه های دوستی
عاشق شعر شبا هنگی ولی من بیشتر
مثل من شاید تو هم واداده ای ، پارینه را
انتظار لحظه ی زنگی ولی من بیشتر