ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
این شهر چرا خالیست ، این کوچه پر از سنگ است ؟
هر خانه که می بینی ، خالی شده از جنگ است
مو سیقی لالایی خوابیده پس از قرنی
این قرن جدید انگار ، با جنگ هماهنگ است
بودای قشنگ شهر ، ترکیده ز بیخ و بن
ناقوس کلیسا ها ، چندیست بد آهنگ است
تو حید زلال اما ، گردیده اسیر شرک
بی رنگ ترین معبد ، آلوده به صد رنگ است
شاید که صلیبی نیست ، یا مرد صلاح الدین
شطرنج سیاست را ، صد حیله و نیرنگ است
دریای خروشان و غوغای مهاجر هاست
خوابیدن کودک ها در ساحل نیرنگ است
از دور تماشائیست ، آن شهر که رویائیست
پس کوچه ی غربی ها ، تاریک و بسی تنگ است
این ما به کجا اکنون ، این جنگ چرا حالا؟
این شهر چرا خونین ، آلوده به هر انگ است
شهری که در او خشتش ، فیروزه به تن دارد
خورشید سفیر ماست ، سیمرغ شباهنگ است
از خویش برون آییم ، زین پیله ی خود سوزی
ققنوس بشر شرقیست ، این مرغ خوش آهنگ است