ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شهر ، آلوده و میلاد پریشان دارد
قفس شهر، چه آزادی پنهان دارد
پشت هر پنجره احساس سیاهی پیداست
کوچه ی غمزده فریاد فراوان دارد
حال این شهر ز پرواز کبوتر پیداست
بق بقوی دگری ، کز نفس و جان دارد
اهل تحقیق و تفحص به سوال دگران
پاسخی بی اثر و بهت هراسان دارد
کودک و پیر، نفسگیر همین تدبیراست
زین معمای غلط ، سینه ی نالان دارد
حال گنجشک مهاجر به سرو سامان نیست
به هوای ده شان ، دیده ی گریان دارد
دیدم امروز که در پارک ژوراسیک ، پاندا
به تنش پیرهنی ، تیره و ارزان دارد
مهر، رفته است ز شهرمن و پائیز قشنگ
نفسی تنگ ، به هنگامه ی آبان دارد
می وزد باد در آینده به هر تقدیری
نگه شهر ، به آینده اش ، ا یمان دارد