گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

دوست دارم


دوست دارم


گر چه یادت نیست

گفته بودم

دوست دارم

موی زیبا

روی زیبا را

گفته بودم

عاشق گلپو نه هایم

بوی آویشن مرا

بی تاب می سازد .

گفته بودم

ماه را

از مهربانی

از قشنگی

از همان بالا بلندی

دوست دارم .


***

دوست دارم من

کمی رقصیدن و

خندیدن و

از جا پریدن را

لمیدن

آب نوشیدن

صدای آب و

رقص باد و

آواز کبوتر را

وزیدنهای بهتر

قد کشیدن ها

رسیدن ها

و پیغام عزیزی را شنیدن ها

نمیدانم

و شاید دل بریدن ها

و غم ها را.


***

دوست دارم

شاپرک ها را

گل نیلو فر مرداب دریا را

پرستو را

صدای غاز و اردک های اینجا را

وحتی

بادبادک را

تو را هم 

با تمام داد و فریادت

صدای گاه و بیگاهت

پرید ن های بی راهت

برای

دل بریدن ها

کشیدن ها

رمیدن ها

برای هر چه باید از تو می دیدم

شنیدن های اجباری

برای گفتن حرفای تکراری

تماشای تو در او قات بیکاری

برای

خاطرات

روزهای سخت و تنهایی

تو را

ای مرغ عشق

مانده اینجا در قفس

همراه تنهایم

تو را هم

دوست می دارم.

این دل

من آسودم آما نیا سود این دل

کجا رفته بودی که می مُرد این دل .


شب و روز این مرغ بی آب و دانه .

فقط بینوا غصه می خورد این دل .


ندیدم صدایی رفیق آشنایی، و حتی.

نه من ، بلکه اسم تو می برد این دل .


تو با او چه کردی در این آشنایی.

که با غربتت ناله می کرد این دل .


مگو با خبر بودی از حال زارم .

که شد با تو اینگونه دلسرد ، این دل.


کجایی ؟


            کجایی ؟

دیر وقتی نیستی ، اما نمیدانم کجایی ؟

من نمیدانم ، ولی یک روز می دانم می آیی .


عمر طی شد ، خمره ی انگور   < می  >   شد .

مانده ام تنها من و این غصه و درد جدایی .


خواهم امشب جام می را ، پر کند ساقی لبا لب .

تا بیفشانم به خاک کوی تو بهر رهایی .


کوه و صحرا را نمی دانم ، ولی من تشنه کامم

کاش بارانی ببارد ، از دیار آشنایی .


گر چه یادم نیست از کی رفته ای یا کی میایی .

روز ها را می شمارم ، از فراق و بی و فایی .

ای غروب خستگی


ای غروب خستگی آرام شامم را سحر کن .

چون پریشا نم بیا ، از کو چه ی شادی گذر کن .


با من امشب اندکی آرام تر ، آرام تر باش .

در کَفُت دادم دلی ، از دل شکستن ها حذر کن .


خواهم امشب گر چراغم می شوی ، جان سوز تر شو .

گر به جانانم رسیدی ، نیمه شب ما را خبر کن .


همره چشمان من در آسمان تیره بنگر .

گر به چشمت ماه را دیدی بگو ، برما نظر کن .


آن سر انگشتان مژگانت ، سیا هم کرد حالا .

گر به رنگ دل رسیدی اندکی آهسته تر کن .


خرابم کردی


             خرابم کردی


آمدی باز مرا خانه خرابم کردی

این تو بودی که نپرسیده جوابم کردی .


شعله در خرمن احساس من ارزانی شد .

تا به خود آمدم این ببار کبابم کردی .


خم جانم تن انگور تو را حس می کرد

در هم آمیخت که اینگونه شرابم کردی .


تو چه دیدی که از آبادی من تر سیدی ؟

تا بدانجا که چنین سخت عذابم کردی .


کلماتم همه در نعت تو مصدر می شد .

صرف و تکرار مرا بین که کتابم کردی .


هر که می دید مر ا یاد زمستان می کرد .

من ندانم تو چه در فصل شبابم کردی .


چشمه ی جان من از شوق تو در جو شش بود .

گرد بادت چو در افتاد ، حبابم کردی


به ثوابی الف قامت من تاق تو شد .

کج چو افتاد بدین گونه  ، صوابم کردی .


سحر از دولت منصور تو بیدار شدم

دیدم آغوش رقیبان و عقابم کردی .


من چه کردم که چنین دست به دست تو شدم .

گاه چون چنگ تو و گاه ربابم کردی .


خواب دیدم که در آغوش تو من خوابیدم .

هر چه بیدار شدم باز تو خوابم کردی !