می خوانی اما مثل یا بو در چراگاه .
می گریی اما نیستی از دردم آگاه .
از عادتت می تر سم ای اندوه هر شب .
کوری مگر افتاده ام چندی در این چاه
از مرده هایم خاکشان باقیست ، تنها .
از من بگو از من که جا ماندم در این راه .
سهم من از شادی فروشی نیست ، مفروش .
مُردم از این اندوه و رنج و غصه و آه .
من با تو ام ای روزگار بی مروت .
یادت بیفتد بچگی ها ، گاه و بی گاه .
دلم کبو تری شده در دام یو سف تو .
نگو که دام زلیخا ندیده ، یو سف تو .
نه من ترنج تو ام گر به دستت افتد تیغ .
که چاک چاک کنی دست یو سف تو .
فریب چشم نخورد آنکه دیده یعقو بی .
ز چشم دل ، بخرد ، بوی یو سف تو .
خدای مصر ندانست کیست زندانی .
ز کاهنش ز چه پر سی کجاست ، یو سف تو .
برادران هوس چاه را نمی کندند .
مگر که روی تو دیدند و حسن یوسف تو .
اگر نشانه نبود و نبود وعده هنوز .
خبر نداشت ، زلیخا ز روی یو سف تو .
دعای تو چو قبول افتد و خدا خواهد .
زمام کعبه بیفتد به دست یو سف تو .
به جای مرگ ، اگر زندگی گل اندازد .
تمام خلق بببینند ، جمال یو سف تو.
با آمدن خزان بهاری نرسد .
از دست من و تو هیچ کاری نر سد .
در دور تسلسل زمان آمده اند .
با رفتن دیگران غباری نر سد .
ما آمده ایم تا به تصویر کشیم .
عکسی که به صد یا به هزاری نرسد .
فرصت نه به بی نهایت ، اما گفتم .
حدی که به حد بی شماری نرسد .
گل باش و به عمر سبزه زیبایی ده .
زیرا که دگر مهلت خاری نرسد .
اینجا نه محل آزمودن به خطاست .
فر صت کم و وقت گریه زاری نرسد .
از دین و علوم و فلسفه راهی شو.
بی پای عمل مرد به جایی نرسد .
حق است بزاید آدم و سیر کند .
با پخته شدن کسی به خامی نرسد .
معیار بشر به علم و ایمان و عمل
بی این سه ، کسی به اعتباری نرسد .
چه کردی ، چنین آتش انداختی ؟
بهار مرا اینچنین تا ختی
چرا از کنارم گذشتی حبیب ؟
که رفتی و با دیگری ساختی .
سیاه و سپید که دیدی چنین ؟
چو شاهی به سر باز دل با ختی .
خدایا
خسته اما کوله ام را می گذارم نیمه راه .
باز می گردم از اول ، باز می گردم زراه .
هر چه خوردم ، هر چه آوردم تهوع می کنم .
هر چه دیدم یا شنیدم ، کهنه بود و اشتباه .
باز می گردم دوباره تا تو را پیدا کنم .
این سفرتنها نمی آیم ، نمی افتم به چاه .
زین اسب عقل را با عشق محکم می کنم .
رخ به رخ با قلعه ، می بندم ره فیل سیاه .
یا پیاده می شوم سرباز تو حیدت شوم .
چون وزیرم کرده ای ، فرمان می گیرم ز شاه .
بی تو هر گز یک قدم پیشی نمی گیرم ز تو .
بوی عطر مهربانی ، نور انجم ، نور ماه .
این سفر با قاصدک از کوه بالا می روم .
زین هیا هو ، چون بریدم ، اله اله ، گاه گاه .
آسمان تا آسمان ، هفت آسمان ، پر می زنم .
در تجلی ، خنده خنده ، گریه گریه ، قاه قاه .
ای اله و وای الهه ، سرو ناز عا شقی .
راه را گم کرده ام ، می جو یمت با اشک و آه .