گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گورانیم

نوشته های ادبی و شاعرانه ،کلیه نو شته ها مر بوط به نگارنده است و از هیچ منبعی بر داشته نشده است و حقوق معنوی آن برای نگارنده محفو ظ می باشد .استفاده از متون با ذکر منبع و نام نو یسنده بلا مانع می باشد .

گپ خودمانی (35)

 

مرثیه ای  برای یک پایان


روزی که غزلت را می خوانند

چقدر دل تنگ قافیه های تو می شوند

مردم !

دیروز غزلی خوانده شد

حزین

با مطلعی از مردم

چه سوز ناک بود  ، این نامهربانی

در مهر . 94

در نبود تو

غسالخانه هم می گریست .

با  همه !

آن مرد ، را همه ی گورانیها در گرو هشان

اضافه کرده بودند

قبلا.

دیروز که لفت داد

آن  آهنگر

نجار ها بیشتر جار می زدند.

آن شیخ صال اااااااااااحی بود.

دست به جیب.

پای به کار .

مردی که

نه آهنگر بود.

نه نجار .

نه سلطان.

نه بالا محله ای 

نه پایین محله.

بل

نجیب و یک گورانی

طالقانی ااااااااااااااااا نژاد

او  می گفت : ترک دره یک دانشگاه است .

اگر فهم کنارش باشد.

آش دوغ  سادگی را بر .....  هر تکلف  ترجیح میداد

او را نسا لات

با جویبارش.

جوردشت با در مانگاهش.

جیردشت با پل.

 و مسجد ها با وحدتش

می شنا ختند .

مدال کلوان را

بیش از دانشنامه دانشگاهش دوست می داشت .

راست و محکم بود

آن معلم

در درس زندگی.

کبیر در مقابل متکبر و

فقیر در برابر مردم.

منبرش با

بسم الله الودود

من شر الا نسان المغضوب المردود آغاز

و با درد مردم

پایان می پذیرفت .

آن حجه اااااااااااااااابر مردم بود .

دیروزمردی لفت داد

که همه او را قبلا "    اَ دش    کرده بودند

مردی

که هرگز دنبال لفت و لیس نبود .

یک گورانی به تمام معنا

بی هیچ کو چه و پس کو چه ای

او

یک باغ کو چه آلبا لو بود

گاهی در ناران دشت

گاهی در آلو بن

گاهی کشی باغ و ...

چه خوب

حضوری و مجازی

همه غزلش را تکرار می کردند

با مطلع

یک گورانی پاک اندیش و مسوول.

یادش بخیر!

مهتاب


مهتاب


آسمانا ، گم شد امشب  ماه من .

یا تو  نفرین  کرده ای  یا آه  من .


کرده ای پنهان مرا هم یاد کن .

از غم دوری مرا آزاد کن .


در حریر شب اگر خوابانده ای .

از چه ما را از  حریمت رانده ای .


ای سیه پوش سپید اندام من .

دانه آوردم ، نخواهی دام من .


می نشینم مشر قم فردا شوی .

گر چه پنهانی ، ولی پیدا شوی .


امشبم را ای ستاره ناز نیست .

نای جانم را دگر ، آواز نیست .


این سیاهی نیست ، تار موی تو ست .

آن کمان صبح هم ابروی تو ست .


آسما نا شاه را بیدار کن .

دشمنم را از حقیری خار کن .


این شکم وا کن ، رها کن نور را .

خو شه پروین و صد انگور را .


کهکشا نا امشبی بیدار شو .

راه شیران ر ا  چو دیدی  تار شو .


ما عروس شب به صحرا می بریم .

ماه را امشب به دریا می بریم .


می شود امشب زمینم آسمان .

گر بیاید ماه من در این زمان .


گر چه تاریکی تو را روشن کنم .

شاید امشب ماه را بر تن کنم .


گر تو دیدی ماه من   ،  مهتاب را .

می فر ستی   تا ببو سد   ، ماه را .


صد ستاره می دهی دربان شود .

هر چه ماه من بخواهد آن شود .


ماه من از آسمانت بر تر است .

ماه من خورشید را پیغمبر است .


کور بیند ماه من بینا شود .

اشک چشمانش دمی دریا شود .


آه امشب آسمانا خسته ام .

چون نیامد ماه ، در را بسته ام .


گر تو دیدی زنگ ما را خواب کن .

بیصدا مهتاب را در قاب کن .


کاش امشب قاب جانم می شکست .

تا بگیرد قاب مهتابم به دست .

چهار پاره


       پر از خالی


من از لا تایلاتم ، خنده دارم .

خجالت از خدا و بنده دارم .


ز اعمالم اگر پرسند روزی .

زبانی الکن و شر منده دارم .

           

                   ***


من خاطره هامو از تو پس می گیرم .

و قتی که تو می روی نفس می گیرم .


تا مرغ دلم به جای دیگر نرود .

امروز برای دل ، قفس می گیرم .


              ***


حالا که دهاتیم ، کلاه من باش .

خواهی که شبم ، وگرنه ماه من باش .


پایم چو قلم ، شکسته در راه طلب .

تاوان گناه و اشتباه من باش  .


             ***


پروانه صفت شهد تو را نوش نمودم

آواز خو شت را همه جا گوش نمودم .


هر چند نبودی که به پایت ز سر اُفتم .

تن پوش تو را دیدم و آغوش نمودم .


                     ***


من ماندم و تنها سحر و یاد تو و خواب .

با یاد تو صد بو سه زدم بر رخ مهتاب


ای وای اگر صبح شود ، جای تو خالی .

من هاون تمثیل و درونم شده پر آب .


              ***


چشمم به در و گوش به فریاد تو کر شد .

پایان شب این قصه سر انجام سحر شد .


هر شب ز فراق تو به تکرار نشستم .

شاید که شبی آید و از یار خبر شد .


***


دیوان من از نام تو آغاز بگیرد .

مرغ غزل از بال تو پرواز بگیرد .


این طو طی اگر نغمه سر آید که عجب نیست .

لال از تو مغنی شود ، آواز بگیرد .


           ***


یک روز بیا پای در ختم گذری کن .

این شا خه خشکیده غم را تبری کن .


حالا که جوانی به سر آمد پسر عشق .

وقت است بیا کودک خود را پدری کن .


            ***


رفتند ز عشاق جهان نو بت ما شد .

این قامت از آن تحفه که دادند ، دو تا شد .


صد شکر که یک گو شه چشمی به من افتاد .

آنانکه ندیدند و نخوردند  ، چه ها شد .


             ***


ایدوست اگر چشم تو گریان نمی شد .

چند قطره از آن اشک تو باران نمی شد .


داغ عطش لاله به جا بود ، همیشه .

این درد بجز عشق تو درمان نمی شد.


            ***


چون کرم مرا پیله تنیدی که بمیرم .

عمریست در این پیله خود کرده اسیرم .


پروانه صفت چون قفس خویش دریدم .

در جنت آگاهی امروز امیرم .


               ***


شاهینی و صحرای دلم باز تو جوید .

این بار هوس لحظه ای آن ناز تو جوید .


چون اوج بگیری دلم از شوق بر آید .

تیری که پی نقطه پرواز تو جوید .


             ***


در حو ض تو چون ماهی بی باله روانم .

افتاده ام اما سخن آب ندانم .


قلاب رقیبان اگرم ، صید تو آید .

من طعمه شوم جان تو از صید رهانم .


                    ***


بیمار شوی موی تو بر شانه بگیرم .

هر جا که روم باز ره خانه بگیرم .


یک جرعه از آن مهر که ریری به پیاله

مستت شوم و بو سه جانانه بگیرم .


               ***


تو صیف تو را به دیگران  ،  باز کنم .

هر جا سخن تو را سر آغاز کنم .


آن جمله  ی  آخری که من خواهم گفت .

پایان سخن نام تو آغاز کنم .


              ***


پای آن دار سخن ترکه  ی شلاق تو یی .

آیتی  ، معجزه ای  ، نقطه خلاق تو یی .


در عیار تو ندانند  ، که چندی و چه ای ؟

مسگرانند همه ، زرگر   و  براق تو یی .


            ***


آنانکه بهشت وعده دادند  تو را .

امروز مرا سیاه و فردای تو را .


از  آدم و حوا خبری نیست دگر .

تو قدر مرا بدان و من قدر تو را .


            ***


ایکاش اگر گذشته را می شد دید .

آن کودک دل شکسته را می شد دید .


می شد که به او بگو یمش ، جان رفیق .

بر خود نگری فرشته را می شد دید .


            ***


آن روز که دیدمت فراموشم کن .

حالا که کنارمی در آغوشم کن .


این لحظه که عشق شعله ور می گردد

دیدی که در آتشم   ، خامو شم کن .


             ***


آواز صدای آب را می دانم .

از چک چک آب نغمه ها می خوانم .


حالا که صدای پای همسایه رسید .

آن عهد که بسته ام بر آن می مانم .


             ***


از کوچ دیار این دلم می گیرد .

از دوری یار گریه ام می گیرد .


هر چند نیا مدیم تا مانده شویم .

از بازی مار خنده ام می گیرد .


                 ***


پایان سخن  ، سلام  ای دوست  ، سلام .

از من به تو این درود و بدرود  ، تمام .


حالا که به خاک اندرم می بینی .

یک فاتحه ای بخوان و شد ختم کلام .

آغاز می شویم


آغاز می شویم


بستند مان زبان و شکستند استخوان .

غافل چو غنچه های سحر باز می شویم .


وقتی دوباره نی لبکی ساز می زند .

با کودکان کو چه هم آواز می شویم .


چون رشته های کوه به هر دره می رسیم .

آلاله دیده باز  هم آغاز می شویم .


ما شعر مان دو تا به دو تا مثل مثنو یست .

پایان بیت   ،  تازه سر آغاز می شویم .

پاییز من

 


                       پاییز من


دلم  ،  تنگ غزل های تو شد ، پاییز زیبایم .

کمی قرمز بخوان ، هر چند حالم زرد و تنهایم .


از این نارنجی زیبا ، برایم یک سبد پر کن .

کنارش قهوه ای بگذار و اندازش به پا هایم .


چقدر خو شحالم و در پای رودت نغمه می چینم .

تو می دانی چو مرغابی ، اسیر موج و  دریایم .


نگو   آبان  و   آذر ، مهر من   با من مدارا کن.

ببین هر وقت دلتنگم ، گه اونجا ،  گاه  اینجایم .


کسی از آن بهاران دروغین ، جان نمی گیرد .

بیا  در  کو چه  پاییز و بو کن ، عطر گلها یم .


من  از امروز بی زارم  ،  از این شهر غبار آلود .

رهاکن  تا که بر گردم ، به دشت و کوه و صحرایم .


غزل دیگر صدای کو چه ی گل را نمی فهمد .

از این پس مثنوی گویم ، چو عاشق شد غزل هایم .